خدا سپردمشون به خودت

بدون عنوان

1394/2/6 13:20
نویسنده : مامان و بابا
68 بازدید
اشتراک گذاری

به نام او که آفرید 

امروز ۶ اردیبهشته ۹۴ هست. ۳۱ ام فروردین بود که رفتم برا اولین سونوگرافی پیش دکتر کشانی. لبخند با کلی فکر و هزارتا سوال که دوس داشتم از دکتر بپرسم وارد اتاق شدم. اماااا.... 

با یه جمله دکتر همه چی از ذهنم پرید!هیپنوتیزم 

خدای من!!!

دکتر گفت هردو سالمن! ضربانشونم منظمه ولی یکی از اون یکی کوچیکتره!!!ابله 

واااای خدای من! شکه شدم. ابراهیم که باهام نبود ولی قرار بود بیاد دنبالم. 

ما؟! دو قلو؟! خدایا خودت کمک کن هردوشون سالم باشن! اولین چیزی که به ذهنم رسید. 

سوار ماشین که شدم به ابراهیم گفتم. میگفت راست میگی؟؟ منم گریه میکردم ,خخخخزبان 

خب آمادگیشو نداشتیم , اصنم فکرشو نمیکردم.

چند روزی که گذشت...

دگ پذیرفته بودم که دوتان فقط نگران سلامتیشون بودم!!

 

امروز صبح رفتم مطب دکتر خوشبخت, یه دکتر با تجربه خیلی پیر. از دکترای سرشناسه. بهم گفت این دوقلوها احتمالا یکیشون نمیمونهههه!!!افسوسنگران

خدایااااااااااا...

گفت اگه هم بمونن یکیشون میشه مثلا ۴ کیلو یکی دیگه ۲ کیلو!! خداجون خودت کمک کن.

دوسشون دارم, میخوامشون. هرچی خودت صلاح میدونی اما سخت امتحانمون نکن خدا. 

ازت دوتا گل سالم و صالح درخواست میکنیم,به کرمت عنایت کن! 

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)